Épisodes

  • رازهایی درباره به دست آوردن ثروت و پول
    Dec 17 2025

    البته توی ایران باید به رانت قدرت و ثروت وصل باشید

    ------------------------------------------------

    در سراسر جهان، از جمله در فرهنگ‌های مختلف مانند چین، ژاپن، اروپا و حتی ایران، خرافه‌های زیادی درباره جذب ثروت و پول وجود دارد. این باورها اغلب ریشه در سنت‌های قدیمی، نمادها یا تفسیرهای اشتباه از اتفاقات روزمره دارند. اما واقعیت این است که ثروتمند شدن بیشتر به

    تلاش هوشمندانه، آموزش مالی، سرمایه‌گذاری درست و پشتکار بستگی دارد، نه به شانس یا rituals جادویی. در ادامه، برخی از رایج‌ترین خرافه‌ها را بررسی می‌کنیم و توضیح می‌دهیم چرا علمی یا منطقی نیستند.

    این خرافه‌ها اغلب بی‌ضرر و حتی سرگرم‌کننده هستند و گاهی به طور غیرمستقیم کمک می‌کنند (مثل یادآوری احترام به پول). اما اگر فقط به آن‌ها تکیه کنید، فرصت‌های واقعی را از دست می‌دهید. ثروتمند شدن واقعی نیاز به:

    • آموزش مالی (یاد گرفتن سرمایه‌گذاری، پس‌انداز و مدیریت بدهی)
    • کار سخت و هوشمند
    • ریسک‌های حساب‌شده
    • صبر و ثبات

    دارد. میلیونرهای واقعی (مثل بیل گیتس یا ثروتمندان ایرانی موفق) با تلاش و یادگیری به جایی رسیده‌اند، نه با خرافه. اگر می‌خواهید ثروتمند شوید، از امروز برنامه‌ریزی کنید – نه منتظر خارش دست بمانید!

    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    51 min
  • مرور کتاب- خوشبختی در راه است - آلیس مونرو
    Nov 19 2025
    آلیس مونرو، نویسنده کانادایی،یک سبک و عادت عجیب دارد: داستانی که در دفتر الف نوشته می‌شود، گاه با پاره‌کردن کاغذ به پایان می‌رسد و دوباره در دفتر دیگری، یا حتی در ذهن نویسنده، دوباره زاده می‌شود. این چرخهٔ پاره‌کردن و بازنویسی، فقط یک روشِ فنی نیست، بلکه یک سازوکار زیبایی‌شناختی است که به خواننده امکان می‌دهد تجربهٔ حضور در ذهن را حس کند؛ تجربه‌ای که از طریق زبان ساده، جملات معمولی و نگرش غیرخطی روایت می‌شود. تحلیل حاضر به بررسی این عادت‌های بیانی می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه این کارکردهای فرمی با محتوای عاطفی و وجودی هم‌سویی می‌یابد.چارچوب نظری درباره عادت‌های بیانی مونروزبان ساده و دسترسی مستقیممونرو از زبان ساده و بی‌آلایش استفاده می‌کند تا تجربهٔ درونی را به شکلی قابل‌دریافت منتقل کند. جملات کوتاه یا طولانی با فرمی آرام و با فاصله‌های ناگهانی در کنار هم قرار می‌گیرند تا گویی ذهن راوی به صورت پاره‌پاره، اما هم‌هنگام، روایت می‌شود. این شیوه، خواننده را به میانهٔ تجربهٔ شخصی می‌برد و حس نزدیکی و هم‌سویی با تجربهٔ راوی را تقویت می‌کند. در برخی بخش‌ها، فواصل زمانی نامشخص و قطع‌های ناگهانی به خواننده این احساس را می‌دهد که زمان از وجود راوی عبور می‌کند و به ذهن او رسوخ می‌کند.زمان و راویدر کارهای مونرو، زمان به شکل خطی مطلق نیست. راوی می‌تواند به گذشته، حال یا آینده اشاره کند، یا از نثری غیرخطی استفاده کند که درک خواننده از رخدادها را به چالش می‌کشد. راوی اغلب به صورت نزدیک به تجربهٔ شخصی روایت می‌شود؛ گاهی با فاصله‌ای هشیار یا با دیدی مستقل که به تجربهٔ عاطفی یادداشت می‌افزاید. این وضعیتِ راویِ نزدیک/غیرخطی، به خواننده فرصت می‌دهد تا با تفکرِ راوی درگیر شود و به تدریج به درک عمیق‌تری از معناهای درون داستان برسد.فضاهای نوشتن و تبدیل فیزیکی متنیکی از نکات کلیدی در عادت مونرو، رابطهٔ بین فضا و روایت است: نوشتن در یک دفتر، پاره‌کردن آن دفتر، و بازنویسی در دفتر دیگری. این حرکتِ فیزیکی توان می‌بخشد تا تجربهٔ ذهنی به شکلِ دوباره‌ای از تجربهٔ زنده ارائه شود. پاره‌کردن دفتر می‌تواند به عنوان نمادی از قطع ارتباط با گذشته یا تردید نسبت به آنچه که قبلاً نوشته شده تعبیر شود. بازنویسی ذهنی، اما، نشان می‌دهد که تجربهٔ روزمره چقدر می‌تواند از طریق ذهن نویسنده بازتعریف شود تا به شکل جدیدتری به خواننده ارائه گردد. این چرخهٔ فیزیکی-روایی، به شکلِ زبانِ ساده و ساختارِ کمابیش غیرخطی، به حسِ پیوستگی و فراواقعیت در داستان‌ها می‌انجامد.جزئیات زندگی روزمره و حس واقعیتمونرو با به‌کارگیری جزئیات عادی زندگی، حسِ واقعیتِ بی‌پوشش را به داستان می‌آورد. خرید، گفتگوهای روزانه، صداهای محیط، یا حتی کارهای تکراریِ ساده می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای تجربهٔ عمیق‌تر احساساتی، حافظه‌ای یا روانی عمل کند. این جزئیاتِ معمولی، با زبانِ سادهٔ راوی، به خواننده این امکان را می‌دهند که به واقعیتِ زندگیِ روزمره باور پیدا کند، در عین حال با دگرگونیِ ذهنیِ راوی در طول داستان همراه شوند. مونرو با این تکنیک، فضای پذیرش تجربهٔ شخصیِ خواننده را گسترش می‌دهد و در عین حال مرزهای واقعیت و خیال را به چالش می‌کشد.تحلیل نمونه‌های فرضی ...
    Voir plus Voir moins
    14 min
  • عوارض جانبی وودی آلن - مرور کتاب
    Nov 17 2025

    توی این اپیزود یکی از آثار وودی آلن رو بررسی کردیم. قصه های غریب وودی آلن رو نباید از دست داد


    این کتاب با ساختاری دقیق و زبان ساده، به شکلی طنزآلود به مضامین بی‌معنایی و آشفتگی دنیای مدرن می‌پردازد و با نگاه تیزبینانهٔ آلن، سوژه‌های روزمره را به زیر ذره‌بین می‌برد. او در قالب حکایت‌های کوتاه و روایت‌هایی بی‌پروا، از عشق، شهرت، اضطراب و به‌هم‌خوردگی روابط انسانی سخن می‌گوید و با استفاده از شوخی‌های پویا و حدقه‌ای، مخاطب را به تفکر دربارهٔ ارزش‌ها و واقعیت‌های جامعهٔ امروز دعوت می‌کند. نویسنده با ترکیبی از طنز ظریف و کنایه‌های روشن، فضای ذهنیِ راویانش را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد چگونه نگرش‌های روزمره می‌تواند به شکاف‌هایی بی‌پایان در زندگی تبدیل شود.



    این اپیزودها ی مرور کتاب به نوعی با استفاده از هوش مصنوعی تهیه شده است و به نظر مرور قابل قبولی بر روی اثر بزرگان دنیای داستان و ادبیات است

    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    14 min
  • مرور کتاب - گلچینی از نوشته‌های عزیز - نویسنده طنز ترکیه ای
    Nov 12 2025

    این منبع شامل بخش‌هایی از یک کتاب با عنوان "بله قربان، چشم قربان" است که نویسنده‌ی آن عزیز نسین و مترجم آن رضا همراه معرفی شده است. این اثر که توسط انتشارات توسن منتشر شده و به چاپ چهارم رسیده، مجموعه‌ای از داستان‌ها یا مقالات کوتاه است که در یک فهرست مطالب با عناوین گوناگون ذکر شده‌اند. بخش‌های مختلف کتاب، موضوعاتی متنوع از جمله "خنده، شوخی، تبسم"، "کارخانه سوادآموزی"، "دزد هلیکوپتر"، و "آخرین نامه لومومبا" را پوشش می‌دهند که ماهیت انتقادی، طنزآمیز، یا اجتماعی-سیاسی کتاب را نشان می‌دهد. بخش‌هایی از متن همچنین شامل گفتگوها و روایت‌های داستانی است که به مسائل روزمره و انتقادات اجتماعی می‌پردازد.


    این اپیزودها ی مرور کتاب به نوعی با استفاده از هوش مصنوعی تهیه شده است و به نظر مرور قابل قبولی بر روی اثر بزرگان دنیای داستان و ادبیات است

    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    12 min
  • مادرهایی که دخترهاشان را دوست ندارند یا فکر میکنند دوست دارند
    Nov 3 2025

    توی اپیزود رمان و داستان و فیلمهایی با این قصه را مرور میکنیم.

    چطور و کجاها در رمانها و فیلمها مادرها با همه ی اینکه دخترهاشان را باید دوست داشته باشند ولی درعمل این اتفاق نیفتاده است.

    اگر فکر میکنید این اپیزود برای کسی جذاب است آنرا برایش بفرستید.

    یه چیز مشترک توی همه این داستان‌ها هست: دخترانی که از کمبود محبت مادری رنج می‌برن، باید یاد بگیرن که خودشون رو دوست داشته باشن و زندگی خودشون رو بسازن، حتی اگه مادرشون هیچ‌وقت یاد نگرفته که محبت رو نشون بده. این داستان‌ها به ما یاد می‌دن که عشق و محبت چقدر مهم هستن، و اینکه نبودشون چقدر می‌تونه دردناک و ویرانگر باشه.

    همچنین، این داستان‌ها به ما یاد می‌دن که بعضی وقتها مادرانی که می‌خوان محبت کنن، ممکنه به دلایل مختلف - مشغله‌های زندگی، مشکلات شخصی، ترومای گذشته، یا شرایط سخت - نتوانن این کار رو به روش درست انجام بدن. این نشون می‌ده که رابطه مادر و دختر چقدر پیچیده و چندبعدی هست، و اینکه باید با همدلی و درک به این موضوع نگاه کنیم

    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    53 min
  • گپ و گفت با مسعود کوهیان - رسم سفید پوشیدن در مراسم عزا جدید و روشنفکریه ؟
    Oct 23 2025

    با مسعود کوهیان عزیز نشستیم و صحبت کردیم. خبرهای روز و اوضاع و احوال مملکت رو ریختیم به هم

    توی این قسمت رادیو فیکشن با مسعود کوهیان گپ و گفت کردم. اول از همه از خبر فوت ناصر تقوایی شروع کردیم. آیا واقعا پوشیدن لباس سفید توی مراسم عزا نشانه ی روشنفکریه یا قبلا توی رسم و رسومات ایرانی بوده؟ البته توی این اپیزود درباره ی انگلیسی صحبت کردن و خیلی موضوعات دیگه حرف زدیم. اگر اپیزود رو گوش دادید و به نظرتون جالب رسید اون رو برای بقیه هم بفرستید

    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    1 h et 4 min
  • داستان شاگرد علی الطلوع
    Oct 18 2025

    داستانی درباره ی یک دانشجوی جامعه شناسی به طنز در یک آب میوه فروشی کار میکنه

    #طنز

    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    14 min
  • پاییز شخصی سازی شده -روایتهای پاییزی
    Sep 22 2025

    همینکه رسیدیم گفتند باید بروید پشت بام. من نازی را از طرف شرکت آورده بودم چون خانواده‌اش گفته بودند نمی‌گذاریم دخترمان شب بیاید بیرون آن سر یعنی بالای شهر بگردد. من هم به عنوان خنثی تری آدم شرکت داوطلب این کار شدم دور اولی که ویدیوهای نازی همراه یک مقنعه بدون چون چانه پخش شده بود حسابی وایرال شده بود. بچه‌های مناظره کننده می‌گفتند باید با همان مقنعه و با همان تیپ بیاید. نازی خودش قبول نداشت ویدیوی مناظره احتمالاً پربازدید می‌شد. او دلش می‌خواست تیپ آزادتری بزند و حالت رسمی را نداشته باشد. گفتیم باشد می‌توانی برای اینکه مردم تو را گم نکنند همان تیپ را بزنی ولی مقنعه‌ات را ببر عقب‌تر. شلوار و مانتویت را می‌توانی عوض کنی ولی تیره. بالاخره رسیدیم پشت بام. یکی از مسئولین وزارت ارشاد در نقش مخالف خوان گفته بود بهترین حالت برای ما این است که تیم شرکت شما بیاید. نورها را کاشتند. صدا را تست کردند و مناظره شروع شد. باز هم همان موضوع: مهاجرت یا ماندن در گل و بلبل. روبرویی ها آمده بودند و فقط به ما می‌خندیدند. مخصوصا وقتی نازی بهم اشاره زد و کلاسور پرینتهای آمارها را گرفتیم جلوی رویشان. نماینده که جوان ضد فیلمسازی بود که با کجاوه این طرف و آن طرف میبردندش آمد و گفت: این مناظره با آماره. بعد خندید. بعد همه‌ی اطرافیانش خندیدند. ولی طرف ما نازی و من و فیلمبردار و صدا بردار و یک خانم تدارکاتی نشسته بود. توی آنتراکت به خانم تدارکات گفتیم: شما هم یه چیزی بگو. گفت: من چی بگم؟ من که جوون نسل قدیمم. 40 سالمه. گفتم: خوب ولی خوب جوون موندین. معلوم نیست که الانی نیستین به خدا. شما هم بگین دخترم فلان. گفت: آخه من که ازدواج نکرده‌ام. نمیتونم دروغ بگم. گفتم : خوب بگین اگر ازدواج کرده بودم دخترم می‌گفت فلان. نماینده‌ی ارشاد یکهو بلند شد گفت: چی داری می‌گی برادر؟ بعد قدم زد و با موبایلش ور رفت. یکی دو تا زنگ زد. سر آخر آمد جلو و من که از سرمای پاییزی توی خودم غنچه شده بودم را خطاب قرار داد و گفت: باشه. همین خانوم بگه دخترم می گه فلان. تو دانشگاه ما فلانه. خانم تدارکات گفت: آقا من ازدواج نکردم. نماینده ارشاد گفت: نه خب هر طور راحتین. بعد نماینده‌ی ارشاد یک حدیث نقل کرد که وسطش فقط همین را فهمیدم که نقل کرد از سید طاووس. به نظرم رسید توی سرما طاووسها چطوری خودشان را گرم نگه می‌دارند؟ یکی با دمش سرپناهی برای دیگری خلق می‌کند لابد و الا باسن آدم از بین خواهد رفت اگر خودش تنهایی و مجردی بخواهد از دمش به عنوان سرپناه استفاده کند. لابد بعد از آن دیگر به دردکارهای نمایشی نخواهد خورد.


    اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید.


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Voir plus Voir moins
    22 min