Épisodes

  • تو فکر یه سقفم - فرهاد
    Sep 20 2025

    • آهنگ: تو فکر یه سقفم

    • خواننده: فرهاد مهراد

    • ترانه‌سرا: شهریار قنبری

    • آهنگساز: اسفندیار منفردزاده

    • سال انتشار: ۱۳۵۲

    • آلبوم: جمعه


    تو فکر یک سقفم، یک سقف بی روزن

    یک سقف پابرجا، محکمتر از آهن


    سقفی که تن پوش، هراس ما باشه

    تو سردی شب ها، لباس ما باشه


    سقفی اندازه‌ی قلب من و تو

    واسه لمس تپش دلواپسی

    برای شرم لطیف آینه‌ها،

    واسه پیچیدن بوی اطلسی


    زیر این سقف با تو از گل، از شب و ستاره میگم

    از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم


    زندگی‌ مو زیر این سقف، با تو اندازه میگیرم

    گم میشم تو معنی تو، معنی تازه میگیرم


    سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونِ

    یه افق یه بینهایت، کمترین فاصله مونِ


    تو فکر یک سقفم، یک سقف رویایی

    سقفی برای ما، حتی مقوایی

    تو فکر یک سقفم، یک سقف بی روزن

    سقفی برای عشق، برای تو با من


    سقفی اندازه‌ی قلب من و تو

    واسه لمس تپش دلواپسی

    برای شرم لطیف آینه‌ها

    واسه پیچیدن بوی اطلسی


    زیر این سقف اگه باشه، میپیچه عطر تن تو

    لختی پنجره هاشو، میپوشونه پیرهن تو


    زیر این سقف، خوبه عطر خود فراموشی بپاشیم

    آخر قصه بخوابیم، اول ترانه پا شیم


    سقفمون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونِ

    یه افق یه بینهایت، کمترین فاصله مونِ


    Voir plus Voir moins
    5 min
  • طوبا - روایت احسان عبدی پور
    Sep 20 2025

    داستان


    نام کتاب: طوبا

    نویسنده: مصطفی مستور

    راوی: احسان عبدی پور

    انتشارات: نشر چشمه


    احسان عبدی‌پور داستان منتشرنشده‌ای به نام “طوبا” را که نوشتهٔ مصطفی مستور است، پنجم شهریور ۱۴۰۴ در انتشارات چشمه روایت کرده است.


    این محتوا معمولاً بخشی از مجموعه “خانواده فرهنگی چشمه” است که در آن، هنرمندان مختلف بخش‌هایی از کتاب‌ها را می‌خوانند.


    این روایت‌خوانی به سبک پادکست و داستان‌گویی صمیمی احسان عبدی‌پور است که در آن، او بخشی از متن را با لحن خاص خود اجرا می‌کند.


    Voir plus Voir moins
    22 min
  • وایسا دنیا - رضا صادقی
    Sep 20 2025

    • نام آهنگ: وایسا دنیا

    • خواننده: رضا صادقی

    • ترانه‌سرا: رضا صادقی

    • آهنگساز: رضا صادقی

    • تنظیم‌ کننده، میکس و مسترینگ: سیروان خسروی

    • سال انتشار: ۱۳۸۵ (۲۰۰۶)

    نام آلبوم: این قطعه، آهنگ اصلی و عنوان آلبومی با همین نام است.



    من دیگه خسته شدم بس که چشمام بارونیه

    پس دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه


    من دیگه بسه برام تحمل این همه غم

    بسه جنگ بی ثمر برای هر زیاد و کم


    وقتی فایده ای نداره غصه خوردن واسه چی

    واسه عشقای تو خالی ساده مردن واسه چی


    نمیخوام چوب حراجی رو به قلبم بزنم

    نمیخوام گناه بی‌عشقی بیوفته گردنم


    نمیخوام در به در پیچ و خم این جاده شم

    واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم


    یا یه موجود کم و خالی پر افاده شم

    وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم


    همه حرف خوب میزنند اما کی خوبه این وسط

    بد و خوبش به شما ما که رسیدیم ته خط


    قربونت برم خدا چقد غریبی رو زمین

    آره دنیا ما نخواستیم دلو با خودت نبین


    نمیخوام در به در پیچ و خم این جاده شم

    واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم


    یا یه موجود کم و خالی پر افاده شم

    وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم


    این همه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد

    اون بلیط شانس دائم بگو قسمت کى شد


    همه درویش همه عارف جای عاشق پس کجاست این همه طلسم و ورد جای خوش دعا کجاست


    نمیخوام در به در پیچ و خم این جاده شم

    واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم


    یا یه موجود کم و خالی پر افاده شم

    وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم


    نمیخوام در به در ...


    Voir plus Voir moins
    5 min
  • نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش - با صدای شاعر
    Sep 20 2025

    صدای شاعر


    نام شعر: نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش

    ▨ شاعر: حامد عسکری

    ▨ با صدای: حامد عسکری

    سال سرایش: دهه ۱۳۹۰ خورشیدی

    سبک شعری: شعر عاشقانه معاصر غزل گونه


    نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش

    اناری بر لبش، گل کرده سنجاقی به گیسویش


    قناری های این اطراف را آسیمه سر کرده

    صدای نازک برخورد چینی با النگویش


    اگر یاس امین الدوله بودم می‌توانستم

    کمی از ساقه‌هایم را ببندم دور بازویش


    مضاعف می‌کند زیبایی‌اش را گوشوار آنسان

    که در باغی درختی مهربان را آلبالویش


    خسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من

    به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟


    قضاوت می‌کند تاریخ بین خان ده با من

    که از من شعر می‌ماند و از او باغ گردویش


    تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی

    یکی با طعنه تلخش، یکی با برق چاقویش


    رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من

    هزاران زخم کهنه داشتم، این زخم هم رویش


    حامد عسکری


    Voir plus Voir moins
    1 min
  • شام مهتاب - داریوش
    Sep 20 2025

    • خواننده: داریوش اقبالی

    شاعر: مینا جلالی

    • آهنگساز و تنظیم کننده: صادق نوجوکی

    • آلبوم: گل بیتا

    • سال انتشار: ۱۳۷۸ شمسی

    • ژانر: پاپ ایرانی


    تو اون شام مهتاب کنارم نشستی

    عجب شاخه گل وار به پایم شکستی

    قلم زد نگاهت به نقش آفرینی

    که صورتگری را نبود این چنینی

    پریزاد عشقو مه آسا کشیدی

    خدا را به شور تماشا کشیدی


    تو دونسته بودی، چه خوش باورم من

    شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من

    تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی‌تاب

    تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب


    قسم خوردی بر ماه ، که عاشقترینی

    تو یک جمع عاشق ، تو صادقترینی


    همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت

    به خود گفتم ای وای، مبادا دروغ گفت


    گذشت روزگاری از اون لحظه ناب

    که معراج دل بود به درگاه مهتاب

    در اون درگه عشق چه محتاج نشستم

    تو هر شام مهتاب به یادت شکستم

    تو از این شکستن خبرداری یا نه

    هنوز شور عشقو به سر داری یا نه


    تو دونسته بودی، چه خوش باورم من

    شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من

    تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی‌تاب

    تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب

    قسم خوردی بر ماه، که عاشقترینی

    تو یک جمع عاشق، تو صادقترینی


    همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت

    به خود گفتم ای وای، مبادا دروغ گفت


    هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری

    من اون ماهو دادم به تو یادگاری


    هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری

    من اون ماهو دادم به تو یادگاری


    من اون ماهو دادم به تو یادگاری

    من اون ماهو دادم به تو یادگاری


    Voir plus Voir moins
    5 min
  • همسفر - گوگوش
    Sep 20 2025

    • خواننده: گوگوش

    • ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی

    آهنگساز و تنظیم‌کننده: واروژان (واروژ هاخباندیان)

    • سال انتشار: سال ۱۳۵۳

    • موسیقی متن فیلم: همسفر سال ۱۳۵۴


    همکاری مثلث گوگوش، جنتی عطایی و واروژان در آثار مختلفی مثل «ماه پیشونی» و «پل» نیز نتایج درخشانی به همراه داشت.



    تو از كدوم قصّه‌ای كه خواستنت عادته،

    نبودنت فاجعه، بودنت امنیته،

    تو از كدوم سرزمین، تو از كدوم هوایی،

    كه از قبیله من، یک آسمون جدایی

    اهله هرجا كه باشی، قاصد شكفتنی،

    توی بهت و دغدغه،

    ناجی قلب منی


    پاكی آبی یا ابر،

    نه خدایا، شبنمی،

    قد آغوش منی، نه زیادی نه كمی

    من رو با خودت ببر، ای تو تكیه گاه من

    خوب مثلِ تنِ تو، با تو همسفر شدن

    من رو با خودت ببر، من به رفتن قانعم

    خواستنی هر چی كه هست، تو بخوای من قانعم


    ای بویِ تو گرفته، تنپوش كهنه من

    چه خوبه با تو رفتن، رفتن همیشه رفتن

    چه خوبه مثلِ سایه، همسفر تو بودن

    هم قدم جاده‌ها، تن به سفر سپردن

    چی میشد شعر سفر، بیت آخری نداشت

    عمر پوچ منو تو، دم واپسین نداشت

    آخر شعر سفر، آخر عمر منه،

    لحظه مردن من، لحظه رسیدنه

    منو با خودت ببر، ای تو تكیه گاه من

    خوبه مثلِ تن تو ، با تو همسفر شدن

    منو با خودت ببر، من به رفتن قانعم

    خواستنی هر چی كه هست، تو بخوای من قانعم

    منو با خودت ببر

    منو با خودت ببر


    Voir plus Voir moins
    4 min
  • تولدی دیگر - با صدای شاعر
    Sep 19 2025
    با صدای شاعر▨ نام شعر: تولدی دیگر▨ شاعر: فروغ فرخ‌زاد▨ با صدای: شاعر▨ سال سرایش: حدود ۱۳۴۲ خورشیدی▨ سبک شعری: شعر نو (نیما‌یی – سپید)نماد بلوغ فکری و هنری فروغ پس از سفر به ایتالیا و آشنایی عمیق‌تر با هنر مدرن.این شعر و مجموعه‌اش نقطهٔ عطفی در کارنامهٔ ادبی فروغ و در کل تاریخ شعر معاصر فارسی محسوب می‌شود.همه‌ی هستی ِ من آیه‌ی تاریکی‌ستکه تو را در خود تکرارکنانبه سحرگاه ِ شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد بردمن در این آیه تو را آه کشیدم، آهمن در این آیه ترابه درخت و آب و آتش پیوند زدمزندگی شایدیک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌گذردزندگی شایدریسمانی‌ست که مردی با آن خود را از شاخه می‌آویزدزندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه بر می‌گردد*این سطر در خوانش فروغ نیامده است اما در نسخه کتبی شعر موجود استزندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله‌ی رخوتناک دو هم آغوشی*زندگی شاید عبور گیج رهگذری باشدکه کلاه از سر بر می‌داردو به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی‌معنی می‌گوید «صبح بخیر»زندگی شاید آن لحظه‌ی مسدودیستکه نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ویران می‌سازدو در این حسی استکه من آنرا با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیختدر اتاقی که به اندازهٔ یک تنهایی‌ستدل منکه به اندازه‌ی یک عشق استبه بهانه‌های ساده‌ی خوشبختی خود می‌نگردبه زوال زیبای گل‌ها در گلدانبه نهالی که تو در باغچه‌ی خانه‌مان کاشته‌ایو به آواز قناری‌هاکه به اندازه‌ی یک پنجره می‌خوانندآه...سهم من این استسهم من این‌ استسهم منآسمانی‌ست که آویختن پرده‌ای آن را از من می‌گیردسهم من پایین رفتن از یک پله‌ی متروک استو به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتنسهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره‌هاستو در اندوه صدایی جان دادن که به من می‌گوید:«دست‌هایت را«دوست می‌دارم»دست‌هایم را در باغچه می‌کارمسبز خواهم شد، می‌دانم، می‌دانم، می‌دانمو پرستوها در گودی انگشتان جوهریمتخم خواهند گذاشتگوشواری به دو گوشم می‌آویزماز دو گیلاس سرخ همزادو به ناخن‌هایم برگ گل کوکب می‌چسبانمکوچه‌ای هست که در آنجاپسرانی که به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهای درهم و گردن‌های باریک و پاهای لاغربه تبسم‌های معصوم دخترکی می‌اندیشند که یک‌شب او راباد با خود بردکوچه‌ای هست که قلب من آنرااز محل کودکی‌ام دزدیده ستسفر حجمی در خط ِ زمانو به حجمی خط ِ خشک زمان را آبستن کردنحجمی از تصویری آگاهکه ز مهمانی یک آینه بر می‌گرددو بدین سان استکه کسی می‌میردو کسی می‌ماندهیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می‌ریزد، مرواریدی صید نخواهد کردمنپری کوچک غمگینی رامی‌شناسم که در اقیانوسی مسکن داردو دلش را در یک نی‌لبک چوبینمی‌نوازد آرام، آرامپری کوچک غمگینیکه شب از یک بوسه می‌میردو سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
    Voir plus Voir moins
    6 min
  • نیاز - فریدون فروغی
    Sep 19 2025

    نام اصلی ترانه: نماز، که به دلیل محدودیت‌های آن دوره با نام نیاز نیز شناخته می‌شود.

    خواننده: فریدون فروغی

    ترانه‌سرا: شهیار قنبری

    آهنگساز و تنظیم‌کننده: اسفندیار منفردزاده

    سال انتشار: ۱۳۵۱


    تن تو ظهر تابستونو بیادم میاره

    رنگ چشمهای تو بارونو بیادم میاره

    وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

    قهر تو تلخی زندونو بیادم میاره


    من نیازم(نمازم)تو رو هر روز دیدنه

    از لبت دوست دارم شنیدنه


    تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه

    تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه

    تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب

    من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه


    من نیازم (نمازم)تو رو هر روز دیدنه

    از لبت دوست دارم شنیدنه

    تو مثل وسوسه شکار یک شاپرکی

    تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی

    تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای

    تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی


    من نیازم(نمازم) تو رو هر روز دیدنه

    از لبت دوست دارم شنیدنه


    تو قشنگی مثل شکلهایی که ابرها میسازند

    گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازند

    اگه مردهای تو قصه بدونن که اینجایی

    برای بردن تو با اسب تنلندر میتازند


    من نیازم (نمازم)تو رو هر روز دیدنه

    از لبت دوست دارم شنیدنه



    Voir plus Voir moins
    4 min